clear معنی کلمه

clear : (کشتی، محموله) جواز خروج/ ورود صادر کردن، اجازه‌ی خروج/ ورود دادن، (کشتی) خارج شدن از، ترک کردن، (کالا) تخلیه کردن، پیاده کردن، خالی کردن، (از گمرک) ترخیص کردن، آزاد کردن، (از انبار) تحویل گرفتن، (مجازی) (وجدان) آسوده کردن، راحت کردن، سبک کردن

american phonetic : ˈklɪr

british phonetic : klɪə

english sentence : clear the decks (for action)

persian sentence : (نظامی) (کشتی را) بسیج کردن، آماده‌ی نبرد کردن، (مجازی) (برای کاری) آماده شدن، حاضر به یراق شدن، بسیج شدن