clear : (شیشه، رنگ و غیره) شفاف، (آب، چشمه، دریاچه) زلال، صاف، (آسمان، هوا) صاف، آفتابی، باز، (آتش، نور) درخشان، روشن، (چهره، تصویر، نما) واضح، آشکار، مشخص، برجسته، روشن
american phonetic : ˈklɪr
british phonetic : klɪə
english sentence : be clear of the town
persian sentence : شهر را پشت سر گذاشتن، از شهر بیرون رفتن