رفتن به نوشتهها
Translator
دیکشنری آنلاین
فهرست و ابزارکها
corrival معنی کلمه
corrival : همرقیب، هم اورد، رقابت کردن، رقیب شدن، رقیب
راهبری نوشته
پیشین
نوشته قبلی:
lugsail معنی کلمه
بعد
نوشته بعدی:
kingbolt معنی کلمه