رفتن به نوشتهها
Translator
دیکشنری آنلاین
فهرست و ابزارکها
implead معنی کلمه
implead : دادخواست دادن، عرض حال دادن، دفاع کردن
راهبری نوشته
پیشین
نوشته قبلی:
flunk معنی کلمه
بعد
نوشته بعدی:
carrack معنی کلمه