رفتن به نوشتهها
Translator
دیکشنری آنلاین
فهرست و ابزارکها
pyrometry معنی کلمه
pyrometry : گرماسنجی، اذرسنجی
راهبری نوشته
پیشین
نوشته قبلی:
anticoagulant معنی کلمه
بعد
نوشته بعدی:
tensor معنی کلمه