رفتن به نوشتهها
Translator
دیکشنری آنلاین
فهرست و ابزارکها
consanguinous معنی کلمه
consanguinous : ( consanguine =) هم خون، از یک صلب، صلبی
راهبری نوشته
پیشین
نوشته قبلی:
whist معنی کلمه
بعد
نوشته بعدی:
recumbency معنی کلمه