string معنی کلمه

string : زه، زهی، نخ، ریسمان، رشته، رشته کردن، سیم، ردیف، سلسله، نخ کردن (باسوزن و غیره)، زه انداختن به، کشیدن، ریش ریش، نخ مانند، ریشه ای، چسبناک، دراز، به نخ کشیدن (مثل دانه های تسبیح)، بصف کردن، زه دار کردن

american phonetic : ˈstrɪŋ

british phonetic : strɪŋ