رفتن به نوشتهها
Translator
دیکشنری آنلاین
فهرست و ابزارکها
flickery معنی کلمه
flickery : لرزان، مثل نور سوسو
راهبری نوشته
پیشین
نوشته قبلی:
severe معنی کلمه
بعد
نوشته بعدی:
pinkie معنی کلمه