functional : به کار خور، درحال کار، کاری، کارا، به کار انداختنی، درست
american phonetic : ˈfəŋkʃn̩əl
british phonetic : ˈfʌŋkʃn̩əl
english sentence : I am hardly functional if I don’t get enough sleep
persian sentence : اگر کم خوابی داشته باشم اصلا نمیتوانم درست کار کنم