clear معنی کلمه

clear : (مایعات، شراب) صاف کردن، زلال کردن، (خون) تصفیه کردن، پالودن، (شکم) تنقیه کردن، تخلیه کردن، (مجازی) (موفقیت، مطلب) توضیح دادن، روشن کردن، رفع ابهام کردن از، (رمز، خط) خواندن، کشف کردن

american phonetic : ˈklɪr

british phonetic : klɪə

english sentence : clear the ball

persian sentence : (در فوتبال، هاکی و غیره) توپ را (از حوالی دروازه) دفع کردن